skip to Main Content

منع دادرس از اظهار نظر قبل از صدور حکم

                                    پیش داوری…….!

چند روز پیش برای ثبت داخواست یکی از مراجعین با خواسته ی ابطال شناسنامه و الزام اداره ثبت احوال به صدور شناسنامه با تاریخ تولد جدید به یکی از مجتمع های قضایی مراجعه کردم. بعد از اینکه کار های مقدماتی من جمله ابطال تمبر، کپی، برابر با اصل و … را انجام دادم  و ارجاع دادخواست را با زحمت فراوان ( یک صبح تا ظهر) گرفتم، برای ثبت دادخواستم به دفتر شعبه ی مرجوع الیه رفتم .

مدیر دفتر بعد از اینکه تمام اوراق پرونده ام را وارسی کرد، برگه ی دادخواست را تا زد و پشت برگه با خط درشت نوشت «دادخواست تکمیل است»

تشکر کردم و برای گرفتن دستور تعیین وقت رسیدگی از رئیس شعبه در داخل سالن به راه افتادم.

 تابلو شعب را یکی یکی از زیر نظر گذراندم تا شعبه ی مربوطه را پیدا کردم.

به خاطر اینکه مزاحم جلسه ی محاکمه نشده باشم ، نیم ساعتی را پشت در منتظر ایستادم. بعد از ختم جلسه ، اجازه گرفتم و داخل شدم. دادخواستم را روی میز رئیس گذاشتم و  مختصری از خواسته ی دعوی به عرض  رساندم.

 رئیس شعبه بعد از اینکه تمام اوراق پرونده را بازبینی کرد ، رو به من کرده و گفت:

« آقای وکیل! من این خواسته ی شما را نمیپذیرم. اگر میخواهید که بی جهت سه چهار ماه معطل نشوید دادخواستتان را مطرح نکنید!»

با تعجب پرسیدم : چرا جناب رئیس!؟

رئیس پاسخ داد: «غیر ممکن است که در تهران در سال۵۲ فرزندی متولد شده باشد و پدر و مادر وی که با سواد هم هستند برای او شناسنامه نگرفته و بجای آن شناسنامه ی فرزند دیگرشان را که دو سال قبل از تولد این فرزندشان فوت نموده اختصاص بدهند.»

با خونسردی گفتم: فرضش که محال نیست. در ثانی ما که در آن زمان نبوده ایم ، تا اظهار نظر کنیم.

 رئیس گفت:« به هر جهت من تصمیم نهایی خودم را همین الآن به شما گفتم تا بدون جهت چند ماه معطل نشوید. »

گفتم: دادخواست ارجاع شده است . دادگاه با تکلیف رسیدگی مواجه است.

رئیس گفت:« رسیدگی میکنیم اما نتیجه معلوم است!»

 اینبار سماجت بیشتری به حرفهایم دادم و گفتم:  اما شهود و مطلین قضیه ، طی استشهادی،  مراتب  صحت عرایض را   گواهی نموده اند.

رئیس در حالی که داشت دستور تعیین وقت رسیدگی را صادر میکرد نگاهی به من انداخت و ابروهایش را بالا برد..! و دیگر چیزی نگفت.

وقتی از مجتمع قضایی بیرون می آمدم به یاد حرفهای دکتر عظیمی در دانشکده ، سر کلاس ادله ی اثبات دعوی افتادم که میگفت:

«دادرس نباید قبل از صدور حکم نظرش را در مورد نتیجه ی دعوی بصورت صریح یا ضمنی بگوید»

This Post Has 6 Comments
  1. دوست عزیزم بعضی وقتها خیلی جیزها را سکوت کنی
    من جای شما بودم این دادخواست را پس می گر فتم و مجددا بعد از یک هفته تقدیم می کردم و این احتمال وجود داشت که به شعبه دیگر ی ارجاع شود
    باید بگویم این قاضی با شما لج افتاده باید نتظر عواقب ان هم باشی

  2. سلام خسته نباشی به دلیل کمبود وقت در اینده با شما در تماس هستم اگه اجازه می دید به وبلاگم بپیوندید تا بیشتر استفاده کنم در ضمن ایا رشته حقوق خصوصی در حرفه والت تاثیر گذار است /؟

  3. قاضی رکی بوده یعنی پولم امتحان کردی نگرفت
    عجیبه
    ولی خدایش چه طوری اثبات می کنی دوست دارم بدونم
    راستی چرا اول نظرات رو تایید می کنی بعد می زاری اینجا
    آزادی بیان احترام بزار سانسورچی نباش


    اولی رو نشنیده میگیرم.
    دومی رو باید صبر کنی تا وقتی رای رو گرفتم بزارم روی وب.
    سومی هم به چشم. دیگه سانسور نمیکنم.

  4. خواسته محبت کنه ملت رو الاف نکنه. این روزا که همه دنبال سر کار گذاشتن هم هستن صفت نیکی هست . ولی خوب احتمالا مشکل دادخواست شما با کمی تشکر و احیانا استفاده و اعمال نفوذ حل می شه .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top